طرح مسئله
آغاز غیبت امام زمان علیه السلام در سال 260 هجری قمری، سرآغاز فصل جدید در رابطهی میان امام وامّت به شمار میآید. جامعهی شیعی که سالها به رابطه داشتن با امام حاضر خو گرفته بود، اکنون باید خود را با شرائط تازه وفق دهد. از اینروست که عدّهای توان درک چنین شرائطی را نداشته و از سلک شیعیان خارج شدند. به تدبیر خداوند حکیم و مدبّر، بنابراین شد که در ابتدا ارتباط مردم با خلیفه به طور کامل قطع نشود. شیعه از این دوران به غیبت صغری یاد میکند. در این دوران مردم از طریق سفیران آنحضرت، با ایشان در ارتباط بودند.
مسائل مرتبط با غیبت صغرای آنحضرت، معمولاً کمتر مورد بحث و بررسی واقع شده است. از جمله مباحث مطرح در حوزهی مسائل موجود در غیبت صغری، مسئلهی نواب و سفیران امام زمان علیه اسلام در آن دوره است. اهمیت این مسئله از اینجا روشن میشود که اولا در آن عصر عدهای مدعی سفارت آنحضرت شده و ثانیاً در منابع شیعی تعداد روشن و مورد اجماعی برای سفیران ذکر نشده است. با وجود این، سفارت چهار سفیر در میان شیعه معروف تر است که عبارتند از: عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسن بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری.
آشنائی با زندگی سفیران یاد شده و نیز دلائل سفارت ایشان از جمله اهداف نگارنده در این نوشتار مختصر است.
سفیر اوّل؛عثمان بن سعید عمری
اولین نائی خاص امام زمان علیه السلام عثمان بن سعید است که در زمان دو امام سابق نیز عهدهدار منصب وکالت ایشان و مورد توثیق ایشان قرار گرفتهاند.
دلائل نیابت عثمان بن سعید عمری از امام مهدی(ع)
پس از رحلت امام حسن عسگری، جناب عثمان بن سعید، مراسم تغسیل، تکفین و تدفین آن امام بزرگوار را عهده دار شد و پس از آن به مقام نیابت امام زمان (ع) رسید. وی بعد از رحلت امام حسن عسگری (ع) از سامراء به بغداد رفت و در منطقهی کرج(محل سکونت شیعیان) ساکن شد و در آنجا تا پایان زندگی، امور دفتر نیابت را سرپرستی میکرد. او به شیوهی دوران امامین عسگرین(ع) نامهها و اموالی را که شیعیان برای ناحیهی مقدّسه ارسال میداشتند، ارسال مینمود[3]. دلائل نیابت وی ازجانب امام مهدی(ع) عبارتند از:
الف) گروهی از شیعیان پس از رحلت امام عسگری(ع) از قم و بعضی نقاط ایران اموالی را برای امام یازدهم(ع) به سامراء آورند و وقتی به سامراء رسیدند گفتند که امام یازدهم به شهادت رسیده است و گروهی نیز جعفر را جانشین امام معرّفی کردند. جعفر از آنان خواست تا اموال را به او تحویل دهد ولی قمی ها تحویل اموال را مشروط به پاسخگوئی به سؤالات قرار دادند. او نتوانست پاسخ دهد و در نتیجه اموال را با خود بردند و از سامراء برگشتند. در بیرون شهر پیک سرّی امام مهدی(عج) آنان را به حضرت راهنمائی کردند و امام یک یک خصوصیّات و نشانههای اموال را بیان فرمود و آنان اموال را تحویل امام مهدی(عج) دادند. آنگاه امام فرمودند: دیگر اموال را به سامراء نیاورید. از این به بعد اموال را به وکیل و نمایندهی من(عثمان بن سعید) در بغداد بدهید.
2- توقیعات صاحب الأمر(عج) بدست ایشان و فرزندش محمد به شیعیان و خواص پدرش میرسید. این توقیعات شامل اوامر و منهیّات امام و پاسخ مسائل شیعیان بود. دست خط توقیعات عیناً مشابه دست خط نامههای امام حسن عسگری (ع) بود و شیعیان بر عدالت هر دو اتّفاق نظر داشتند.[4]
سفیر دوّم؛محمد بن عثمان بن سعید عمری
دوّمین نائب خاص حضرت ولی عصر(عج)، ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید است که بعد از وفات پدرش به جای او نشست و به وکالت و نیابت خاص از ناحیهی مقدّسه منصوب شد.
ایشان مانند پدر بزرگوارش از نوابغ روزگار بود و تقوا و وارستگی و خصلتهای انسانی را در مرتبهی عالی دارا بود. کنیهی ایشان ابوجعفر و با القاب «عمری»، «عسگری» و «ذیات» خوانده میشد. وی در طول حیات خود، منشأ خدمات فراوانی بود که از جملهی آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
وی کتابهایی در زمینهی فقه تصنیف کرد و همهی مطالب را از امام عسگری و امام مهدی علیهم السلام و پدرش عثمان بن سعید که او نیز از این دو بزرگوار أخذ کرده بود، جمعآوری و تدوین نمود. این کتاب بر طبق وصیّت ایشان به «حسین بن روح» سوّمین سفیر امام مهدی(عج) تحویل داده شد.
از دیگر کارهای ایشان مبارزه و مغلوب نمودن مدّعیان دروغین نیابت بود. ایشان حدود 40 سال ناب خاص امام مهدی(ع) بود و در زمان ایشان ادّعای دروغین نیابت شایع شده بود و ایشان توانست با راهنمایی و توقیعاتی که از امام(ع) صادر میشد با آنها مبارزه و ایشان مغلوب سازد.
از دیگر کارهای ایشان، مانند دیگر نوّاب، رسیدگی به مشکلات مردم، پاسخ به مسائل فقهی و رساندن نامههای مردم به ناحیهی مقدّسه و گرفتن جواب برای ایشان بود.
دلائل وکالت جناب محمد بن عثمان عمری از ناحیهی مقدّسه
محمد بن عثمان افزون براینکه فردی با تقوا، مورد اعتماد و دارای پیشینهی نیکو و خدمتگذار خاندان اهل بیت(ع) و در زمان پدرش حضوری فعال در سازمان وکالت داشت. از جمله دلائل و قرائن بر سفارت ایشان میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
1- همانطور که قبلاً هم گفته شد، از طرف امام حسن عسگری (ع) در طی نامهی وی و پدرش را مورد اعتماد و وثوق خویش معرّفی کرد.[9]
2- امام حسن عسگری (ع) علاوه بر موثّق خواندن محمد بن عثمان، به وکالت ایشان از طرف فرزندش امام مهدی(عج) نیز اشاره کرده بود: «شاهد باشید که عثمان بن سعید عمری وکیل من و فرزندش محمد، وکیل فرزندم مهدی(ع) است.»[10]
3- ایشان توقیعاتی را از ناحیهی مقدّسه در اختیار مردم قرار داد که این توقیعات با همان خط و خصوصیّات گذشته بود و وکلا میتوانستند از طریق این خط به صداقت و ارتباط ایشان با امام مهدی(ع) پی ببرند.
4- گاهی ایشان زمینهی ملاقات بعضی از وکلا را با امام مهدی(عج) فراهم نموده و امام مهدی به آنان فرمود: «محمد عثمان سفیر من است»[11]
سفیر سوّم؛ ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی
سوّمین نائب و سفیر خاص امام مهدی(عج)، شیخ بزرگوار، حسین بن روح نوبختی است. او در زمان حیات سفیر دوّم، یکی از کارگزاران او بود و در چند سال آخر از سوی محمد بن عثمان در رأس شبکهی وکالت قرار گرفت و به عنوان واسطهی بین او و وکیلان دیگر به فعالیّت پرداخت. حسین بن روح در میان شیعیان بغداد از موقعیّت اجتماعی خوبی بهره مند بود و حتی نفوذ و احترام قابل ملاحظهای نزد مقامات بالای مملکتی داشت و دستگاه حکومت نیز نسبت به ایشان حساسیّتی نداشت.
وی در زمان حیات محمد بن عثمان، از ناحیهی مقدّسه به عنوان جانشین محمد و سوّمین نائب خاص حضرت منصوب شد و به وسیلهی محمد بن عثمان به خواص شیعیان و وکیلان امام(عج) معرّفی گردید.
ایشان مسئولیّت امر نیابت را در حدود سال 305 ه.ق در ماه جمادی الأولی، بعد از درگذشت محمد بن عثمان به عهده گرفت.
دلائل سفارت حسین بن روح نوبختی
1-ام کلثوم، دختر محمد بن عثمان میگوید: حسین بن روح سالهای طولانی وکیل محمد بن عثمان و ناظر بر املاک او بود، اسرار او را به رؤسای شیعه میرساند و از نزدیکان خاص وی بود. پدرم ماهیانه 30 دینار به عنوان حقوق به وی میداد. این مبلغ غیر از وجوهی بود که از وزراء و رؤسای شیعه ودیگران به علّت احترام و جلالتی که نزد آنها داشت به او میرسید. بدین جهت حسین بن روح درقلوب شیعیان جایگاه بزرگی پیدا کرد؛ زیرا آنها میدانستند که او از نزدیکان پدرم هست. مقدّمات وکلالت در زمان پدرم آماده شده تا آنکه پدرم به دستور حضرت ولی عصر مأمور شد که او را به جانشینی خود معرّفی کند و در خصوص نیابت ایشان هیچگونه اختلاف و تردیدی پیش نیامد و من یک نفر از شیعیان را نمیشناسم که دربارهی وکالت او شک داشته باشد.[12]
2- از دیگر دلائل مهم بر وکالت جناب حسین بن روح نوبختی، توقیعاتی است که در زمینههای مختلف از جمله فقه بر ایشان عرضه شده است. توقعیاتی در زمینههای فقهی، جواب سؤالات شیعیان و لعن و نفرین امام مهدی به بعضی از کسانی که منحرف شدهاند مانند شلمغانی و..
3- از دیگر دلائل وکالت ایشان این است که در آغاز کار خادم ابوجعفر محمد بن عثمان نزد ایشان آمد و امانتهایی از قبیل عصا، کلید، صندوقچه ابوجعفر را به ایشان تحویل داد و گفت: ابوجعفر به من گفته است این اشیاء را پس از خاکسپاری به ابوالقاسم حسین بن روح بده. در این صندوقچه مهرها و خاتمهای امامان است.
وسرانجام ایشان که از سال 305 ه.ق تا سال 326 ه.ق به مدّت بیست و یک سال منصب سفارت از ناحیهی مقدسه را به عهده داشت در تاریخ 18 شعبان همین سال، چشم از جهان فرو بست. پیکر مطهر این سفیر گرامی در بغداد در سوق الشورجه به خاک سپرده شد و مقبرهاش زیارتگاه شیعیان گشت و مردم به زیارت ایشان تبرک میجویند[13].
سفیر چهارم؛ ابوالحسن علی بن محمد سمری
چهارمین و آخرین نایب خاص امام مهدی(ع)، ابوالحسن علی بن محمد سمری است. ایشان بعد از درگذشت جناب حسین بن روح نوبختی از ناحیهی مقدسه عهده دار امر نیابت شد. ایشان از 18 شعبان 328ه.ق امر نیابت را به عهده گرفت.
علی بن محمد سمری از خاندان متدیّن و شیعه بود که در سازمان وکالت امامان معصوم علیهمالسلام به حسن خدمتگذاری شهرت داشت و همین گذشتهی نیکوی ایشان و حسن اعتماد و امانتداری او موجب شد تا در پذیرش امر نیابت خود از سوی شیعیان و کارگزاران سازمان وکالت با مشکلی مواجه نشود و وکلا و خواص شیعه او را به عنوان سفیر راستین امام مهدی(عج) به رسمیّت بشناسند و وجوهات شرعیّه را به ایشان تحویل میدادند تا وی آنرا به ناحیهی مقدّسه تحویل دهد. ابوالحسن علی بن محمد سمری فرصت زیادی برای فعالیّت نداشت. هم به جهت کوتاه بودن مدّت نیابت و هم به جهت وضعیّت خاص سیاسی. ایشان نتوانست فعالیّت گستردهای را انجام دهد یا اگر موفّق به فعالیّت گستردهای شده بود به علّت رعایت شدّت تقیّه و احتیاط، فعالیّتشان برای آیندگان نقل نشده است. چیزی که در نیابت ایشان مهم است، آخرین توقعیی است که از ناحیهی مقدّسه بر ایشان صادر شده است.
نتیجهی بحث
زندگی پربرکت نواب خاص امام مهدی(عج) در زمانی بود که شیعیان در اوج سختی در رنج به سر میبردند و از همه مهمتر مسألهی غیبت امام معصوم اولین بار بود که اتفاق افتاد و از طرفی اهل سنّت و مذاهب منحرف، از این کمبود سوء استفاده میکردند و تهمتهای ناروایی را به شیعیان وارد کرده و آنها را مورد تشکیک و انحراف قرار میدادند. امّا این نوّاب خاص امام بودند که با راهنمائی های امام مهدی(ع) بر مشکلات و ستختیها غلبه کرده و شیعیان را از سرگردانی و پراکندگی نجات دادند و همچنان ایشان را در مسیر روشن حق نگه داشتند.
ایشان از جمله با تقوا ترین افراد جامعه بوده در ایمان و دینداری سرآمد افراد روزگار خود بودند و از هوش و ذکاوت بالائی برخودار بودند. آنها کسانی بودند که رضای امام عصر(ع) که رضای خداوند یکتاست را جلب کرده و به مقام بلند نیابت خاصه نائل شدند و این همان افتخار بزرگی بود که بدست آورند.